مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
برق نگاهت ریگ صحرا را طلا کرد شب را به نور صبحگـاهان آشنا کرد قـبـل تـو شهـر غـصه و غـم بـود امـا حُسن وجـودت سامـرا را سامـرا کرد گرچه مسیحا زنـده کرده یک نفـر را لطف تو بر جمع غلامان،جان عطا کرد با جـامعه کـار عصا کردی و مـوسی ذکـر دعـایت، جـامـعـه را با خـدا کرد همچـون نشا بودیم، لـطف گـریه هات ما را درخت سـرو ایـمان و حـیا کرد سـنگـیـنی دلهای ما بـی مشتـری بود احـسان تو جـنـس بـدل را کـیـمیا کرد برگ خـزان گردیده از مـرکب فـتادند اوج شکـوهت دشمـنت را مبـتـلا کرد بــاد از نـشـان پـلـکـهـایـت تـا وزیــده راز مـگـوی پـردههـا را بر مـلا کرد عـیّـاش را اشعـار تو بر سجـده افکـند شیطان انـسی را کـمی هم باخـدا کرد اشک دو چشمانت روان شد آن دمی که دشمـن مـزار کـربـلا را بـی بـنـا کـرد تبعید و غربت، بیکسی، ارثـیه ات شد کاری که دشمن با رضا و مجتبی کرد رسـم جگـر آتش زدن را بـاب کـردند هر کار کرده با جگـر زهـر جـفا کرد عـالـم بـمـیرد چـونکه تـنهـا بـودی آقا اصلا غـریـبی تو مـا را در عـزا کرد شعـر رثـای صیـمـری بایـد بخـوانـیـم از داغ تو اینگـونه ابـیاتـش صدا کرد »بار عزای تو چو زلزال است آقا » باید از این غصه برایت جان فدا کرد |